اخبار و رودیدادها

آتش


خلاصه :

.

 

شراره اي بر جامه مرد نانوا افتاده بود.

بي تاب شده بود و تقلا مي كرد تا خاموشش كند...

جوانمردي از آن حوالي مي گذشت..

نانوا و تقلايش را ديد. آهي كشيد و ايستاد و به درد گفت:

...افسوس، سالهاست كه آتش خودخواهي، آتش حسد و آتش ريا..

در دلمان افتاده است...

و هيچ تقلا نمي كنيم كه خاموشش كنيم...

 و اين بود

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

دختران