اخبار و رودیدادها
عصرمانی با عطر خوش پیتزا
خلاصه :
.دل تو دلمون نبود ، منتظر عقربه های ساعت بودیم تا خودشونو به عصر برسونن . ظهر شد ، بعد یه نماز جماعت دلچسب ، رفتیم سراغ آشپزخانه . همیشه شنیده بودیم آشپز که دوتا باشه غذا یا شور میشه یا بی نمک . اما این بار آشپز دو تا نبود . همه پنجمی ها و ششمی های دبستان دست به دست هم داده بودن تا با دستای خودشون عصرمانی رو خوش مزه تر کنند . با تعطیل شدن مدرسه حالا ما مونده بودیم و کلی بازی فکری و توپی و هیجان شروع این عصر که کلی انتظارش رو کشیده بودیم . فضای مدرسه پر شده بود از عطر خوش پیتزا که داشت آهسته و پیوسته توی فر مدرسمون پخته می شد . و ما مشغول بازی با دوستان و مربیانمان بودیم . هوا سرمای خودش را داشت اما ، مسابقه هیجان انگیز والیبال بین دو تیم پنجم و ششم و تشویق های جانانه بچه ها ، حیاط مدرسه مان را گرم کرده بود . نوبت رسید به چشیدن طعم دست رنج دسته جمعی . عذا نه شور شده بود و نه بی نمک . با عشق کار گروهی کردن پر نتیجه است . همه پای یک سفره یک دل نشتیم و پیتزا را نوش جان کردیم . صدای خنده هایمان سفره را تزیین کرده بود . تاریکی هوا نشان داد دیگر وقت خدا حافظی است . عصرمانی مان را با یک نماز جماعت به یادماندنی به اتمام رساندیم و برای هم آرزو اخر هفته ای خوب کردیم . [gallery jnewsslider="true" ids="2963,2964,2965,2966,2967,2969,2971,2972,2973,2974,2975,2976,2977"]
شمیم ابوترابی
۳ سال پیش