فرهنگی

برشی کوتاه از زندگی شهید محمد همایون پور


خلاصه :

مقام شهدا را جز شاهدان حقیقت، کسی نمی فهمد و حقیقت را چشمی غیر از دل، نمی تواند دید.

«حال و هوای عجیبی داشت و روی انجام واجبات و ترک محرمات خیلی مصرّ بود. اگر کسی غیبت می کرد، دستش را روی گوش می گذاشت تا نشنود. خیلی جدی به همه می گفت که گوشت برادر مرده خود را نخورید! بعد هم مجلس را ترک می کرد. خاله محمد آقا بعد از شهادتش او را در خواب دیده بود که سفارش نماز اول وقت را می کرده.

محمد آقا حجب و حیای خاصی نسبت به پدر و مادرش داشت. یک بار پدر از او خواسته بود تا دو قطعه آهن را برای جوشکاری کنار هم نگه دارد. وقتی کار جوش تمام شده، پدر متوجه می شود که دست پسرش سوخته با تعجب از او می پرسد چرا به من چیزی نگفتی وبعد هم در کمال آرامش از پسرش شنیده که نمی خواستم کار نیمه تمام بماند»

محمد همایون پور، دانشجوی ممتازی که حضور در دانشگاه جبهه را با قرعه استفاده از بورسیه ادامه تحصیل در کانادا عوض کرده بود، به ادای دین خود فکر می کرد و به تلاشی که می توانست با دفاع از حریم اسلام و پیروی از حضرت امام، راه روشن حمایت از انقلاب اسلامی ایران را برای جهان اسلام ترسیم کند. این جوان مودب و منظم و پرتلاش با شرکت در عملیات والفجر 4 و فتح منطقه پنجوین، عالی ترین نمرات خود را از دانشگاه مقاوت گرفت و نهایتا در خاک پاک شلمچه به ندای «ارجعی الی ربک» پروردگار پاسخ گفت.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

دختران