فرهنگی

برشی کوتاه از زندگی شهید محمد حسن مسعودی


خلاصه :

رهایی، محصول دل سپردگی مردان جهاد، به عالمی فراتر از خاک است.

«نامه را به تاریخ 27/12/65 برای یکی از دوستانش نوشته بود:

پس از عرض سلام خدمت شما، امیدوارم کیفتان کوک باشد..دوست بی خیترتان بدون خداحافظی به جبهه آمده است. جدا از شما پوزش می طلبم چون وقت نبود...به همه معلمین سلام برسان و از آن ها حلالیت بطلب...به بچه ها بگو اگر من به آن ها بدهکارم به برادرم مراجعه کنند و بگیرند...به همه سلام برسان و در کلاس بگو که اگر کسی واقعا قصد به جبهه آمدن دارد، الان وقت موعود فرارسیده. زودتر بجنیید و با اولین اعزام بیایید... »

محمد حسن مسعودی، هم زمان با دومین سال تحصیل در دبیرستان تزکیه، برای اولین بار به منطقه اعزام شد. تخریب پی شجاع گردان حبیب بن مظاهر از لشگر محمد رسول الله، جوان مودب و بسیار خوشرویی بود که می خواست در حمایت از کیان دینی به ایران اسلامی انجام خدمت کند.

برخورد محبت آمیز و برقررای ارتباط نیکو و گرم با دیگران از او چهره مهربانی ساخته بود که برای همه ارزش خاصی داشت. اهل درس بود و به تحصیلاتش بسیار اهمیت می داد. وقتی از منطقه باز می گشت و به زندگی معمول خود می پرداخت اولین و مهم ترین مساله برایش درس خواندن بود. کمک در کارهای خانه، حضور فعال در مسجد محل و جدیّت در کار، از ویژگی های دلاورمردی 17 ساله ای بود که نهایتا در منطقه غرب دریاچه ماهی، مزد دست خود را از خدای خویش دریافت کرد و به جمع آسمانی ها پیوست.

 

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

دختران