
اخبار و رودیدادها
فصل قضاوت
خلاصه :
مردی چهار پسر داشت.آن ها را به ترتیب به سراغ یک درخت گلابی فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود.پسر اول در زمستان ،دومی در بهار،سومی در تابستان وپسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.سپسمردی چهار پسر داشت.آن ها را به ترتیب به سراغ یک درخت گلابی فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود.
پسر اول در زمستان ،دومی در بهار،سومی در تابستان وپسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.
سپس پدر همه را خواندواز آن ها خواست که براساس آن چه دیده بودند درخت را توصیف کند.
پسر اول گفت:درخت زشتی بود،خمیده و درهم ٌآمیخته .
پسر دوم گفت:نه.....درختی پوشیده از جوانه بود وپر از امید شکفتن...
پسر سوم گفت:نه ...درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا وعطر آگین....وباشکوه ترین صحنه ای بود که تا به امروز دیده بودم.
پسر چهارم گفت: نه!درخت بالغی بود پر از میوه....پر از زندگی وزایش!
مرد لبخندی زد وگفت:
همه ی شما درست گفتید،اما هریک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده است!شمانمی توانید در باره ی یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید.