اخبار و رودیدادها

ماجرای نویسنده شدن من


خلاصه :

.

صبحگاه دیروز ، یدونه ی یکی یدونه مدرسه ما دوباره مهمان دخترانمان در دوره اول شد. خانم مهربان و دوست داشتنی ای را که تا به حال در مدرسه مان ندیده بودیم، هم کلام یدونه ی بازیگوش ما شده بود. خانم آق شاهی بعد از معرفی خود و آشنا شدن با یدونه ، برایمان از خاطرات نوجوانی وجوانی شان گفتند، از انشاهایی که نوشتنشان را دوست نداشتند، از خواندن کتاب که اصلا علاقه ای به آن نداشتند و خاطرات دایی مهربانشان را که هر ماه برایشان کتاب پست می کردند. تا این که با خواندن کتاب بابالنگ دراز حس خوب و دوست داشتنی ای نسبت به کتاب خواندن در او ایجاد کرد و آرزو کرد تا به جای نویسنده اون کتاب باشد. وآنجا بود که میل به نویسنده شدن در او بیدار شد. آرزویش را تبدیل به واقعیت کرد و کار نویسندگی را با رمانهای بزرگسال شروع کرد.و کم کم پا به دنیای زیبا و پرهیجان کودکان و نوجوان گذاشتند. و در این حوزه مشغول نویسندگی شدند.

صبحگاه امروزمان نیز حضور این نویسنده دوست داشتنی در بین دخترانمان در دوره دوم یک روز به یاد ماندنی برای دانش اموزان به یادگار گذاشت. دخترانمان در پایه ششم با اجرای نمایشی از خانم آق شاهی که روزی مثل ما بر صندلی های پرخاطره ی دانش آموزان تزکیه تکیه کرده بودند دعوت کردند تا با صحبت هایشان عطر کتاب و کتابخوانی و میل به نوشتن را برایمان پررنگ تر نمایند. حالا ویترین کتاب مدرسه تزکیه پر می شود از یادگاری های این نویسنده مهربان . کتابهایش منتظر شما دوستان دبستانی است. تا اگر میل به خواندن و ورود به دنیایشان را دارید به معاونین اجرایی مراجعه کنید و دنیای خیالی را که پسندیدید سفارش دهید.   [gallery jnewsslider="true" ids="2790,2791,2792,2793,2794"]  

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.

دختران